کد مطلب:7703 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:296

ذكر حوادث و وقايعي كه در دوران غيبت رخ مي دهد2
مقاله






ذكر حوادث و وقايعي كه در دوران غيبت رخ مي دهد



قسمت دوم



راجع به دين و سستي مردم در دين



از دين نماند مگر اسم او.

اسلام غريب شود چنانكه در اول غريب بود.

دين از مردم جا خالي كند چنانكه آب از ظرف خالي مي شود هنگام وارونه كردن.

به دين استخفاف كنند.

خود را به اسلام بنامند اما دورترين مردم باشند از وي.

صبر كننده بر دين مانند كسي است كه اخگر آتش در كف خود گرفته باشد.

آثار بزرگ و ظواهر دين كهنه و مندرس گردد.

دين را به دنيا بفروشند.

دين پست شود و دنيا بلند گردد.

دين را ترك گفته و به دنيا بچسبند، آخرت را ترك گفت و به دنيا ركون كنند.

اگر دنياشان سالم باشد هرچه از دين تلف شود پروا نكنند.

دينشان درهمشان و همتشان شكمشان و قبله ايشان زنانشان باشد و براي نان خم شوند و براي درهم سجده كنند، حيران و سرگردان، نه نصاري و نه مسلمان.

رأي و بدعت و تغيير حلال و حرام

دين مردم به رأي ايشان باشد، كتاب و احكام آن تعطيل شود.

احكام باطل شود و اسلام رو به ضعف نهد.

بدعتها ظاهر شود.

بدعتها زياد شود.

بدعت سنت شود و سنت بدعت.

در هر سال بدعت و شر حادث شود بيش از سال پيش.

حلال را حرام كنند.

حرام حلال شود و حلال حرام.

فتنه ها و بدعتها در دين چنان شايع شود كه نوزادان بر وي نشو و نما كنند و كودكان بر وي بزرگ شوند و بزرگان بر وي پير گردند، تا اينكه سنت شود و چنان مستحكم گردد كه اگر چيزي از او تغيير داده شود؛ فرياد بر آيد كه سنت تغيير داده شده.



حق و باطل ـ ارشاد و هدايت



از حق نماند مگر اسم او.

هيچ چيز مخفي تر از حق و ظاهرتر از باطل نباشد.

هيچ فحشا و زشتي منكرتر و عقوبتش شديدتر و رسواتر نباشد از هدايت در وقت گمراهي.



امر به معروف و نهي از منكر



منكرات را ظاهر سازند.

منكرات نمايان گردد و مردم امر به منكر كنند.

امر به معروف ترك شود.

از معروف نهي كنند.

منكر معروف و معروف منكر شود.

امر به معروف و نهي از منكر را منكر شمارند.

نيكان فاجران را نهي از منكر نكنند.

پيرانشان امر به معروف و نهي از منكر نكنند.

در ترك امر به معروف و نهي از منكر و نشمردن او را از دين؛ همه با هم مساوي باشند.

نه در مردم و نه در هيچ بلدي چيزي منكرتر از معروف و معروف تر از منكر نباشد.

امر كننده به معروف ذليل باشد.

مؤمن قدرت بر انكار و نهي ندارد مگر به دل خود.

اگر كسي به حق تكلم كند يا امر به معروف و نهي از منكر كند، ديگري به سوي او برخيزد و او را نصيحت كند كه اين امر از تو برداشته است.



وضع مردم در طاعت خدا و خوف و خشيت



آمال دراز و عمل ها كم باشد.

در اعمال خود رياكار باشند.

مي گويند آنچه را كه نمي كنند.

مي گويند آنچه را كه نمي كنند.

كار مردم بر رياء باشد كه هيچ خدا را منظور نكنند و خوف هم در دل ايشان نباشد.

خشوع برداشته شود تا اينكه يك نفر خاشع نبيني.

دل مردم را قساوت گرفته و چشمهاشان خشك باشد.

ياد خدا و صحبت خدا بر ايشان سنگين باشد.

مرده را مي برند و هيچ كس براي او فزع نمي كند.

آيات در آسمان ظاهر شود و هيچ كس از آن فزع نكند.

در غير طاعت خدا بسيار خرج كنند و در طاعت خدا از كم دريغ دارند.

مال در غير طاعت خدا صرف كنند و كسي دستشان را نگيرد.

مال هاي عظيم خرج شود در چيزهايي كه مورد غضب خداست.

لباس پشمينه در تابستان و زمستان بپوشند و در اين فضلي براي خود ببينند. از جهت ريا و خودنمايي و نظير اين پيرايه هاي ديگر كه به خود مي بندند كه نشانه آن باشد كه مردان خدايند.

آخر اين امت اول ايشان را لعن كند. يا از جهت اختلاف مسلك و طريقه و يا از جهت اينكه مائل به دنيا شدند و اولين سبب عقب افتادگي ايشان شده اند.

غفلت از خدا و آخرت و ميل به دنيا و هوي و ضعف ايمان

پيروي هواهاي خود كنند.

به هواها و ميلهاي مردم رفتار كنند.

از آخرت غافل و به دنيا مشغول گردند.

عمل دنيا را بر عمل آخرت مقدم دارند.

همتي ندارند جز دنيا و بر دنيا افتاده مقيم و معتكف گشته، نهايت اعتماد بر وي دارند.

ايمان به نجوم آورند و تكذيب قدر كنند.



حال مؤمن صالح و بنده مطيع خدا



مؤمن غمگين و حقير و ذليل باشد.

مؤمن ذليل باشد، و منافق عزيز.

مؤمن تحقير شود و فاسق توقير.

مؤمن ذليل تر از كنيز باشد.

مؤمن مستضعف و فاسق با شرافت باشد.

مؤمن ضعيف و صغير باشد.

صاحب مال از مؤمن عزيزتر باشد.

هرگونه خواري از مردم زمان به مؤمن برسد.

اشخاص صالح سبيل آويزان باشند.(1)

اگر صالحي را ببينند او را رد كنند و اگر نمامي را ببينند او را استقبال كنند.

ساعت نخواهد شد تا اينكه مردم دشمن بدارند كسي را كه اطاعت خدا كند و دوست بدارند كسي را كه معصيت خدا كند.

مؤمن ساكت و صامت باشد و كلام او مقبول نشود.

اولياي خدا كه در لباس كهنه و چهره هاي زرد از عبادت و بيداري شب هستند؛ اگر شخصي از ايشان تكلم كند و سخن حق بگويد به او بگويند: ساكت باش، تو قرين شيطاني و رأس ضلالت هستي.

اي بؤس و نكبت باد بر اين امت كه چه ها خواهد رسيد از ايشان به كساني كه طاعت خدا كنند و چگونه مطرود خواهند شد و زده خواهند شد و تكذيب خواهند شد از جهت اين كه اطاعت خدا مي كنند، پس ايشان را ذليل كنند به سبب اطاعت خدا.



پي نوشت :



1. اين مثل و كنايه از غم و گرفتگي و بيچارگي است.



منبع: مهدي منتظر عليه السلام

محمد جواد خراساني